زندگينامه شهيد سرلشگرحسن آبشناسان
تاريخ : 5 / 3 / 1392برچسب:ارتش,نیروی زمینی,آبشناسان, | 14:35 | نویسنده : بسیجیان ارتش

پس از طى دوره متوسطه و كسب ديپلم در سال 1336 به دانشگاه افسرى وارد و در سال 1339 با درجه ستوان دومى فارغ التحصيل شده  و دوره مقدماتى را در سال 1340 با رتبه ممتاز به پايان رساند.

وي اولين دوره رنجر را كه در ايران تشكيل شد طى نموده و در سال 1356 دوره عالى ستاد فرماندهى را گذراند و در اين ميان نيز دوره هاى چتر بازى و تكاورى را در داخل و خارج از كشور طى كرد.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى با ايمان و اعتقادي راسخ و تعهدي خالصانه جنگ هاى چريكى را به همرزمان خود آموزش داده كه در كردستان قبل از جنگ تحميلى و در تمام مناطق عملياتى بعد از جنگ بسيارى از شاگردان با اخلاص ايشان با ايثارگرى هاى بسيار زياد خود افتخار آفريده و به دشمن بعثى فهماندند كه در اين مملكت جاى تاخت و تاز آنها نيست.

وى از اولين روزهاى جنگ تحميلى به منطقه جنوب اعزام شد و موفقيت هاى بسيارى در جنگ هاى نامنظم كسب و اولين اسراى عراقى را به اسارت گرفت. چندى بعد در عملياتى از ناحيه كتف مجروح شد ولى براى مداوا در بهدارى توقف نكرد و از آن به بعد اهالى دشت عباس به وى لقب شير صحرا را دادند. ايشان بعلت همين فداكارى و زحمت ها به فرماندهى قرارگاه حمزه سيد الشهدا  (ع) منصوب گرديد و با اتحاد صميمانه ارتش و سپاه به پيروزى هاى چشمگيرى نائل شد كه پيام تاريخى امام راحل براى رزمندگان قرارگاه را در پى داشت. آخرين سمت آن شهيد بزرگوار فرماندهى لشكر 23 تكاور نيروى زميني ارتش بود كه قريب به 4 ماه طول كشيد.

 

همسر شهيد مى گويد:

ايشان از سال 1359 و در روزهاى جنگ در جبهه بودند. در مورد خصوصيات اخلاقى اين شهيد بزرگوار فقط چند كلمه صحبت مى كنم، روى يكى از دفترچه هاى يادداشت خودش كه براى ما آوردند خواندم كه نوشته بود «در ميدان نبرد علاوه بر دانش و معلومات، جسارت ها و لياقت ها و ابتكارات در فرماندهى لازم است» و واقعا اين صفات فرماندهى را ايشان داشتند و كاملا به آن عمل مى كردند و در قسمت ديگر نوشته بودند كه «مرگ با افتخار بر زندگى ننگين ترجيح دارد، هرگز در اين دنيا هراس نداشته باشيد» و تمامى اين نوشته ها را از سخنان حضرت على (ع) و ائمه اطهار (عليهم السلام) مى نوشتند. حتى طرح ها و نقشه هاى جنگى همه از روى آيه هاى قرآن بود كه اين را من مطمئن هستم. و اما بعد از شهادتشان از خداوند مى خواهم كه راهش را به همان طريقى كه بود ادامه دهيم.

 

از زبان مادر شهيد:

پسر من خيلى خوب و مهربان و با خدا بود و يادم هست از بچگى علاقه شديدى به اسلام و اجراى دستورات الهى داشت و نماز مى خواند و روزه مى گرفت و به ديگران كمك مى كرد و هميشه قرآن مى خواند و هميشه پرچمدار اسلام بود و هر كجا كه روضه خوانى بود، سينه زنى بود اول او بود و هميشه به او مى گفتم مادر جان پرچمدارى خطرناك است. ولى او مى گفت: مادر خدا نگهدار من است. در عمليات مختلفى شركت كرد و واقعا هم خدا نگهدار او بود تا اين كه اواخر كه به آرزوى خودش رسيد و پيامم به مادران شهيد اين است كه اگر فرزندانشان شهيد شده اند ناراحت نباشند، بخاطر خدا بايد صبر كنيم، بچه هاى ما شهيد هستند و ما بخاطر خدا آنها را داده ايم، نبايد ناراحت باشيم و بايد صبر كنيم.

 

فرزند از پدر مى گويد:

در مورد آن مسائلى كه  از اول ما خودمان را شناختيم و كم كم به اخلاق بارز و نيكوى ايشان پى برديم صحبت كنم و در مورد مسائل مختلفى كه هميشه به من مى گفتند و همچنين از جمله نوشته هايى كه در يادداشتها بر ايمان از او باقى مانده است. پدرم اولين دوره رنجر را در ايران ديده بودند و كليه دوره هاى رزمى را با موفقيت به پايان رسانده بودند با اين حال تمام كتابهائى  را كه در مورد جنگ بود مطالعه كرده بودند حتى جنگ هاى ساير كشورها را بخصوص تاريخ جنگ هاى صدر اسلام را هميشه مطالعه مى كردند و از فرامين و صحبت هاى پيامبر اكرم (ص) و حضرت على (ع) در جنگ ها درس مى گرفتند و رشته خود ايشان جنگ هاى نامنظم بود . متخصص در عمليات كوهستان بودند و از شروع جنگ در جبهه جنوب و سپس به جبهه هاى غرب رفتند و در پاك سازى هاى زيادى با شهيد بروجردى همراه بودند بطورى كه با شهيد بروجردى پيمان اخوت و برادرى بسته بودند و شهادت شهيد بروجردى اثر زيادى روى پدرم گذاشته بود.

 

سخنانى از دوست همسنگر در مورد شهيد:

بعد از يكى دو هفته كه با تمام وسايل انفرادى ما از اينجا به آنجا مى بردند ما از دست ايشان عصبانى شده اما بعدها ما با طرز رفتار و مرام ايشان خوى و انس گرفتيم و ايشان عدالت را با زير دستان خود به نحو احسن رعايت مى نموند. و بعدها كه ما اين شخصيت را شناختيم بيشتر و بيشتر به او علاقه پيدا كرديم.

ايشان نظم خواصى چه در حيطه نظامى و چه در حيطه شخصى داشتند و اين نظم زبانزد هر زمان او بود. ما به خانه ايشان رفته بوديم ديديم تمامى برنامه هاى درسى فرزندان ايشان را از روى نهج البلاغه و قرآن تنظيم كرده بود. امير آبشناسان به خواندن نماز شب در منطقه عملياتى هم مقيد بودند و قرآن زياد تلاوت مى كردند و هيچگاه در انظار نمى گفتند كه قرآن مى خوانم.

من ابتدا ايشان را نمى شناختم و مى گفتم كه اين پيرمرد كيست كه ما بايد با او به عمليات برويم و چون مى ديدم كه ايشان براى انقلاب زياد زحمت مى كشند به ايشان علاقمند شدم.

 

خاطرات دوستان:

امير سرتيپ آراسته، رئيس هيأت معارف جنگ شهيد سپهبد صياد شيرازي شبى را بخاطر دارد كه شهيد آبشناسان خاضعانه از اينكه خداوند قادر و توانا او را در انجام عمليات هاى متعدد دشمن شكن به پيروزى رساند، به درگاه احديت شكرگذارى مى نمايد و خاشعانه از خداوند مى خواهد كه او را به جوار خويش فرا خواند تا اينكه فرداى همان شب يعنى در تاريخ 8/7/64 حضرت بارى تعالى دعاى بنده خاص خود را اجابت كرد و سرانجام او در ميدان نبرد با دشمن به لقاءالله پيوست.

تنظيم: شهروز عليمرداني- خبرنگار ارتش جمهوري اسلامي ايران

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



  • یکتا گستر
  • قالب بلاگفا